مي گويم و از عقده برون مي آيم

ساخت وبلاگ
زائری بارانی ام، آقـا بـه دادم مـی رسی؟بی پناهم، خسته ام، تنها؛ به دادم می رسی؟گـرچـه آهـو نیـستـم؛ اما پر از دلتنگی امضامن چشمان آهوهـا، بـه دادم می رسی؟از کبوترها کـه می پـرسم، نشانـم می دهندگنبد و مي گويم و از عقده برون مي آيم...
ما را در سایت مي گويم و از عقده برون مي آيم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parande93a بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:18

ماشین  به  سرعت  خیابان  ها را طی  می  کرد   و  گاهی  هم  مانع  های  یغور و بد  قیافه  ای  که  در  وسط آن جا  خوش  کرده  بود رو  نمی  دید  و  با سرعت  از  روی  آنها  رد  می  شد  و  ما رو به طرفی  پرت مي گويم و از عقده برون مي آيم...
ما را در سایت مي گويم و از عقده برون مي آيم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parande93a بازدید : 49 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:18

داستان کوتاه  در  دو بخش. منتظر  نقدتون  هستم."گریه های بی امان"آفتاب  نیمه جانی  می تابید  و باد شدیدی  گرد  و خاک  را به صورت من  و همه  کسانی  که  دور  قبری  نشسته بودیم می پاشید.چادر سیاه زنها  خا مي گويم و از عقده برون مي آيم...
ما را در سایت مي گويم و از عقده برون مي آيم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parande93a بازدید : 63 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:18

من از تنهاييم بيد پريشاني شدم امشب  پريشان از غم يك راز پنهاني شدم امشب قلموي خيالم را به رنگ عشق آغشتم بيا ارژنگ دل واكن ببين ماني شدم امشب نهال باورم گل كرد در خاك خيال تو كجايي باغبان يك باغ گلداني مي گويم و از عقده برون مي آيم...
ما را در سایت مي گويم و از عقده برون مي آيم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parande93a بازدید : 46 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:18

 زیر باران اهسته قدم بر می دارمنرم نرمکبه سبکی یک خیالچترهای بی تفاوتیم را می بندمتا زمین خشکیده وترک برداشتهکویری دلم سبز شودبه سبزی یک خاطرهبه زلالی جوی آب به پاکی چشمهکاش وقت باریدن باران کمی درنگ مي گويم و از عقده برون مي آيم...
ما را در سایت مي گويم و از عقده برون مي آيم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parande93a بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:18